جدول جو
جدول جو

معنی اظهار داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

اظهار داشتن(مُ)
بیان کردن. بازگفتن. رجوع به اظهار و اظهار کردن شود
لغت نامه دهخدا
اظهار داشتن
بیان کردن، باز گفتن
تصویری از اظهار داشتن
تصویر اظهار داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشعار داشتن
تصویر اشعار داشتن
خبر دادن، باخبر کردن، آگاه کردن، آگاهی داشتن، اشعار کردن
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
آگاه کردن. باخبر کردن. خبر دادن. اشعار کردن. و رجوع به اشعار کردن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نامداری داشتن. ناموری داشتن. مشهور و معروف به ودن
لغت نامه دهخدا
(مُ ذَ رَ)
چیزی را بسماجت مطالبه کردن و خواستن، مثال: فلان اصرار دارد نجاری بیاموزد. (از فرهنگ نظام). ثبات داشتن و سماجت داشتن. مصر بودن. (ناظم الاطباء). پافشاری داشتن
لغت نامه دهخدا
(چَ بُ شُ دَ)
امانت داشتن:
چنین گفت مر سام را شهریار
که از من تو این را به زنهار دار.
فردوسی.
برفت و بماند این سخن یادگار
تو این یادگارش به زنهار دار.
فردوسی.
به گستهم گفتش که زنهار دار
ندیدم چو بیژن بدین روزگار.
فردوسی.
به زنهار گیتی مده دل نه رازت
که گیتی نه راز و نه زنهار دارد.
ناصرخسرو.
رجوع به زنهار و زینهار و ترکیبهای این دو کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادرار داشتن
تصویر ادرار داشتن
بول داشتن در مثانه شاش داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرار داشتن
تصویر اصرار داشتن
پافشاری داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشعار داشتن
تصویر اشعار داشتن
آگاه کردن با خبرکردن خبر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
سرشناسی بلند آوازگی به نام بودن نامی بودن مصدر) ناموری داشتن معروف بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اظهارداشتن
تصویر اظهارداشتن
آگهی دادن، آگاه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اظهار داشت
تصویر اظهار داشت
بازگو کرد
فرهنگ واژه فارسی سره